ناگفته های ذهن من

ذهنم اغلب وراجی میکنه...زبانم ازش کم میاره ولی انگشتام گاهی از پسش برمیاد ...

ناگفته های ذهن من

ذهنم اغلب وراجی میکنه...زبانم ازش کم میاره ولی انگشتام گاهی از پسش برمیاد ...

تعبیرش چیه؟

سه شبه خواب می بینم و موضوع خواب هام یکیه. آتش سوزی!

شب اول دیدم از بالای یه ساختمون چند طبقه دود و شعله‌های آتش میاد بالا، خیلی شدید بود منم تو ساختمون رو به روییش بودم و فاصله ام خیلی زیاد نبود، جالبیش اینه که من یه همچین تجربه‌ای داشتم قبلا و تو خواب میفهمیدم که دارم خواب میبینم و به خودم میگفتم چون اون تجربه رو داری الان داری خوابش رو می بینی و همزمان در جریان داستان خوابم هم حرکت میکردم، بعضی  از فامیل‌ها کنارم بودن که میگفتم بیاین بریم یه جا دیگه، خطرناکه . سعی داشتم همه رو جمع کنم ببرم یه جای امن.

شب دوم فقط یادم میاد آتش سوزی بود دوباره و وقتی بیدار شدم ناخودگاه گفتم همه چی داشت میسوخت.

شب سوم یعنی دیشب خواب دیدم با ماشین خودم تو خیابون بودم، خیابونا آشنا نبود بیشتر شبیه جاده بود تا خیابون و دوطرف داشت میسوخت ،منم تو ماشین نشسته بودم، آتش نشان ها هم داشتن با کف  و پودر و آب، آتش‌ها رو خاموش‌ میکردن، دور تا دورم رو زمین سفید بود و تو هوا دود بود.

حس کردم باید برم وگرنه یه بلایی سرم میاد. اومدم حرکت کنم یکی از همکارای قدیمم اومد سوار ماشین شد،از بین آتش‌ها فرار کرده بود گفت برو فقط، یه کم جلوتر دخترخاله و شوهرش رو دیدم و اونا هم سوار شدن،نمیدونستیم کجا بریم همه جا دود بود و آتش، تو ماشین بودیم که یهو کلی کف و پودر ماشین‌های آتش نشانی با فشار خورد به ماشینمون، نزدیک بود چپ بشیم، سریع حرکت کردم، نقشه رو روی گوشی باز کرده بودم، میگفتن خیابونایی که داره میسوزه رنگش طوسی شده، دور و بر من همش طوسی بود، داشتیم سعی میکردیم یه راه پیدا کنیم که از اون حجم طوسی خارج بشیم که بیدار شدم. استرس نداشتم تو خواب فقط داشتم تلاش میکردم بدون هیچ ترس و اضطرابی، جالب بود برام.

نمیدونم تعبیرش چیه. گوگل هم ندارم

خدا به خیر بگذرونه، 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد