ناگفته های ذهن من

ذهنم اغلب وراجی میکنه...زبانم ازش کم میاره ولی انگشتام گاهی از پسش برمیاد ...

ناگفته های ذهن من

ذهنم اغلب وراجی میکنه...زبانم ازش کم میاره ولی انگشتام گاهی از پسش برمیاد ...

دلم میخواد...

تا حالا فکر کردین از انجام چه کاری از ته دل لذت می‌برین؟

اول یه خاطره جالب تعریف کنم.

ترم ۲ دانشگاه بودیم، سر یکی از کلاس‌های خسته کننده، عمومی با دوستم که چندسال کارگاه های روانشناسی میرفت نشسته بودیم و چرت می زدیم که گفت بیا یه تست روانشناسی بگیرم ازت.

گفت که من یه سری سوال مینویسم تو جواب بده و بعد درموردش صحبت میکنیم.

سوال ها اینطوری بود که یه موقعیت رو توصیف میکرد و با توجه به اون موقعیت یه سوال می پرسید.

یکی از سوال ها این بود که اگر قرار بود شغلی انتخاب کنی که درآمد و موقعیت اجتماعی اون کار  و دانش  و تخصص و مدرکت برای اون کار  مهم نباشه چی رو انتخاب میکنی؟ من خیلی به این سوال فکر کردم و نوشتم مربی مهد کودک!!


این اتفاق مال چندین سال پیش هست‌،چند وقت پیش دوستم اینارو یادآوری کرد و برام خیلی هیجان انگیز بود، چون مربی یا معلم نشدم اما کارم تو موسسه گل و بلبل خیلی به مربی و کودک نزدیکه و واقعا اونجا از بس خوش میگذره بهم حس میکنم دقیقه هاش جز عمرم حساب نمیشه.


حالا امشب داشتم فکر میکردم "الان" دلم چه کارهایی میخواد، خدارو چه دیدین؟! شاید چندسال دیگه بهش رسیدم، اینجا مینویسم که یادم نره.


کاری که من خیلی خوشم میاد ازش تدوین فیلمه، ربطی به کارهای فعلیم و رشته‌ام هم نداره ولی خیلی دوستش دارم. موسیقی رو روی تکه تکه های فیلم گذاشتن، تغییر سرعت فیلم و موسیقی، هماهنگ کردن عکس‌ها و تکه‌های فیلم با موسیقی   اونم فیلم هایی که خودم گرفته باشم. یا ساخت تایم لپس.

چندین بار تا حالا این کارو کردم و نتیجه اش واقعا لذت بخش بوده اما قسمت سختش برای  گرفتن عکس و فیلمه، حس میکنم اصولش رو بلد نیستم و تو اطرافیانم هم کسی نیست اینکار رو خوب انجام بده. وقت کلاس رفتن هم فعلا ندارم.

اما دوست دارم در آینده نزدیک خیلی وقت رو اینکاربذارم برای دل خودم.


امیدوارم که بشه.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد